Friday, December 29, 2006

شادیم ظرفی است برای پختن تو

ای فکر روشن

که نزدیک می‌شوی

و مهره‌ها حرکت می‌کنند وُ قلعه باز می‌شود

تا سرنوشت بازی

تناسب از

تن

تو بگیرد

با شاه می‌رقصی؟

بازی را چیده‌ام

بیا

Thursday, November 16, 2006

نمی ترسم چمدانم در فرودگاه گم شود
یا خودم با بلیط دیگری بروم
ولی صندلیم اگر اشتباه بود
تا آخر خط کنار که بنشینم؟

Sunday, October 22, 2006

دور نیست
دور نیست
فرش آشنای اتاق من دور نیست
پنجره خاکستری
و ظرفهای نشسته آشپزخانه
و مانده‌های غذا بر میز

دور نیست
آسمان که از یاد برده ما را
نگاه می‌کند از پنجره

دورنیست
نگاه تو از چشمهای من
و حرکتی که موهای آشفته را پرت می‌کند پشت گردن
دستی که در را باز می‌کند،
و می‌بندد

Tuesday, September 26, 2006

4/7/85

.چشمی هست که نگاه می‌کند
از پشت چشم
ابر
آب
،باران
.وَ خاکستر

Thursday, August 10, 2006

رابطه عجیب روزنامه شرق و دالایی لاما

روزنامه شرق در صفحه حکمت شادان روز شنبه 14/5/85،‌ خبری درباره جانشینی دالایی لاما منتشر کرده است با عنوان وقتی نظر بودا عوض می شود. بعضی نکات این خبر به نظر عجیب و غیر واقعی است؛ متن خبر را از سایت اینترنتی روزنامه شرق آورده‌ام و آن نکات را لابه‌لای متن توضیح داده‌ام:

وقتی نظر بودا عوض می شود
مژگان ایلانلو :مسئله جانشینی دالایی لاما، رهبر بوداییان تبت كه دهه هشتم زندگی خود را در اوج شكوه و شوكت برگزار می كند، این روزها به یكی از جدی ترین معضلات جامعه بودایی تبدیل شده است. براساس سنت دیرینه ای كه قرن ها است در تبت جریان دارد در هر دوره گروهی از روحانیون تراز اول بودایی در سراسر مناطق بودایی نشین تبت، به سفرهای متعددی می روند و تمامی روستاها و دهات دور افتاده را جست وجو می كنند تا از میان پسربچه های خردسال كسی را بیابند كه نشانه های حلول روح بودای بزرگ در او یافت شود و روحانیون سربلند از چنین كشفی وی را به صومعه ای مخصوص آورده و تحت تعلیمات ویژه قرار می دهند، چنانكه درباره دالایی لامای فعلی نیز چنین روندی اتفاق افتاد و سیزده دالایی لامای گذشته در درون همین سیستم پرورش یافتند. در دوران اخیر نیز چنین مسیری طی شد[تا به حال کاری برای یافتن جانشین دالایی‌لاما انجام نشده، چرا که تلاش برای یافتن جانشین وی پس از مرگ او آغاز خواهد شد.] و پسری شش ساله به عنوان «پاپخن لاما»[املای درست این اسم،
«پانچن لاما» است و ممکن است اشتباه از حروفچین باشد.] از سوی شیوخ بودایی[مقامات مذهبی بودایی معمولاً راهب خوانده می‌شوند و نه شیخ] برای پرورش یافتن در صومعه ویژه انتخاب شد تا جانشین دالایی لامای فعلی شود، اما پس از حوادث سیاسی پیش آمده و مسئله اخراج بوداییان تبت و تبعید دالایی لاما، این پسربچه شش ساله از سوی دولت چین بازداشت شد و تاكنون كه پانزده سال دارد به عنوان جوان ترین زندانی سیاسی جهان در محلی ناشناس نگهداری می شود و در طول این سال ها اجازه ارتباط با هیچ بودایی را نداشته است. [پانچن لاما نام مهمترین مقام مذهبی بودایی تبت پس از دالایی لاما است و قرار نیست جانشین او باشد، او نفر دوم است. اصل داستان مورد اشاره این است که به دنبال فوت پانچن لامای دهم در سال 1989، پسری که برای جانشینی وی انتخاب شده بود در سال1995 توسط دولت چین زندانی شد و به جای وی کس دیگری جانشین پانچن لامای دهم معرفی شد. ضمناً این جوان، اکنون(2006) 17 ساله است، نه 15ساله و بازداشت او ارتباطی به تبعید دالایی لاما ندارد، بلکه ناشی از سیاست دولت چین است که می‌خواهد در انتخاب رهبران بودایی تبت نقش داشته باشد. اینجا را کلیک کنید.] شورای روحانیون تبت معتقدند كه پاپخن لامای فعلی دیگر نمی تواند رهبری بوداییان جهان را به عهده داشته باشد چرا كه نتوانسته است در این مدت طولانی تحت تعلیمات مخصوص قرار گیرد. به همین علت این روزها در جست وجوی كودك خردسال دیگری هستند تا او را برای آموزش قرنطینه كنند.[با توجه به اینکه پانچن لاما جانشین دالایی لاما نیست و جانشین دالایی لاما پس از مرگش معلوم می‌شود، منطقی به نظر نمی‌رسد که شورای روحانیون تبت چنین عقیده‌ای داشته باشد و الآن به دنبال جانشین وی باشد، فقط از احتمال جانشینی بعضی اطرافیان دالایی لاما صرف نظر نشده است. دو پاراگراف آخر را بخوانید.] نكته قابل تامل در اینجاست كه تا پیش از این ماجرا هر كودكی را كه از آزمایش های شورای روحانیون موفق بیرون می آمد به عنوان جانشین قطعی دالایی لاما و فردی كه بدون شك بودا در او حلول كرده است انتخاب می كردند و تاكنون سابقه نداشته است كه كسی را از این سمت خلع كنند، در حالی كه با پیش آمدن حوادث سال های اخیر ، روحانیون بودایی مجبور شده اند پاپخن لاما را از این سمت خلع كنند چرا كه تحت تعلیمات ویژه آنها قرار نگرفته است. سئوال جدی كه در این زمان مطرح می شود، این است كه آیا جانشین دالایی لاما به اعتبار حلول روح بودا در او شخصیتی مقدس و برگزیده است یا به واسطه آموزش هایی كه روحانیون به او می دهند. اگر فرضیه اول درست است پس بودا می تواند خود نگهبان و آموزگار جسم و روح فردی باشد كه در او حلول كرده است و در این صورت پاپخن لاما نیز همچنان جانشینی دالایی لاما خواهد بود و اگر فرضیه دوم از اعتبار بیشتری برخوردار است پس باید پرسید آیا بودا نیز از این تغییر تناسخ در جسم فردی دیگر آگاه و موافق است، یا خیر این مسئله، نكته ای بسیار پیچیده و حساس است كه الهیات بودایی را در این روزها با چالش مواجه كرده كه آیا بودا نظر خود را عوض خواهد كرد؟! [چه کسی، چه کسی را از چه چیزی خلع کرده است؟ وقتی قرار نیست پانچن لاما جانشین دالایی لاما باشد، موضوع تغییر رأی چیست؟ این تأمل و تحلیل از کجا آورده شده؟]/پایان خبر

البته در واقعیت، تردیدهایی درباره جانشینی دالایی‌لاما وجود دارد از این دست که آیا روح وی در پسری از اهالی تبت حلول خواهد کرد یا چنان که دالایی لاما هم قبلاً
محتمل دانسته، جانشینش ازمردمی خارج از محدوده حاکمیت چین کمونیست خواهد بود؛ و یا ممکن است زنی جانشین دالایی لاما گردد و... ؛ اما هدف از این نوشته رفع شبهه از جانشینی دالایی لاما نیست، چرا که برای علاقمندان،‌ دسترسی به اطلاعات صحیح بسیار آسان است.
هدف، انتقاد از روزنامه شرق است که بدون بررسی کافی خبری را منتشر می‌کند در تناقض آشکار با واقعیت. خبری که معلوم نیست برای اطلاع رسانی منتشر شده و یا صرفاً برای پرکردن صفحه و حتی خواننده کنجکاوی ممکن است بپرسد که واقعاً آیا این مطلب از منبعی نقل شده و یا بر پایه برخی اتفاقات واقعی پرداخته شده است؟

البته قبلاً هم اتفاق مشابهی افتاده

Thursday, August 3, 2006

در سطوح حافظه، اعداد
،معنای بی‌ملاطفتی را تکرار می‌کنند
که بر مناظر تقویم پیشی گرفته‌است

Sunday, July 23, 2006

بازجویی

اعتراف می کنم»
اعتراف می کنم
با آزادی همکاری داشته ام
،اما
«.هیچ گاه آزاد نبوده ام

Saturday, July 22, 2006

به قدرت تلفن فكر كن
با زنگی كوتاه، مي‌تواند
وزن جهان را از سينه من بردارد

Friday, July 21, 2006

گفت وگو با محمد الماغوط شاعر سورى

مرزى ميان متن هايى كه مى نويسم وجود ندارد ... من فقط مى نويسم. گاهى مقاله از كار درمى آيد و گاهى قصيده. همه چيز براى من سوژه اى براى نوشتن است.

Wednesday, July 12, 2006

!ايشالّا گربه است

روزنامه شرق در صفحه حکمت شادان يکشنبه 18 تير، خبر داده که بنياد هرژه در بلژيک به دالايي‌لاما و سراسقف آفريقاي جنوبي جايزه‌اي را داده که هرسال به بعضي اشخاص ويژه مي‌دهد؛ اما نسخه انگليسي اين خبر در سايت بي‌بي‌سي روايت ديگري از اين جايزه دارد: در این مراسم که اسمش جایزة نور حقیقت است و «اوایل ماه جاری» نبوده بلکه بیش از یک ماه قبل برگزار شده، دالايي‌لاما جايزه دهنده است و بنياد هرژه و سراسقف آفريقاي جنوبي جايزه گيرنده هستند و حرفي هم از سالانه بودن جايزه نيست. برخلاف آنچه شرق منتشر کرده، سراسقف دزموند توتو افسوس نخورده که چرا دالايي‌لاما مسيحي نيست، بلکه تاکيد کرده از نظر خدا مسيحي نبودن دالايي‌لاما مهم نيست چون خداوند خود نيز مسيحي نيست. علاوه بر اين، توتو درباره آزادي بيان در چين حرفي نزده و جايزه خود را به رهبر مخالفان دولت برمه که در حبس خانگي است،‌ تقديم کرده است.
معني اختلاف خبر شرق و بي‌بي‌سي چيست؟ خبر از دو منبع متفاوت گرفته شده؟ در ترجمة خبر به فارسي سهل‌انگاري شده و يا خبر شرق برداشتي است آزاد از اتفاقي که در بروکسل افتاده؟
خوشبينانه‌ترين احتمال اين است که فکر کنيم مترجمِ شرق، آشنايي کافي با زبان خارجي نداشته و با فهميدن معني چند کلمه از متن خبر،‌ کل داستان را حدس زده و پرورانده است؛ اما آيا در شرق کسي ناظر کار مترجمان و خبرنويسان نيست، يا هست و آشنا به زبان ديگري نيست و يا اساساً مهم نيست که خبري رسانده شود و کافيست که صفحه پر شود(با خبري که به فرض صحت و دقت انتقال،‌ معلوم نيست چقدر براي خواننده ايراني مفيد باشد) و امروزِ روزنامه هم بگذرد؟
مردمک :روزنامه شرق، 29/4/85
دالايى لاما به تن تن جايزه داد
يك شهروند: روز يكشنبه ۱۸تيرماه در صفحه حكمت شادان روزنامه شرق خبرى تحت عنوان تن تن به دالايى لاما جايزه داد نوشته شده بود و در آن اشاره شده بود كه بنياد هرژه واقع در بروكسل به دالايى لاما جايزه داده است. اما وقتى در سايت ها جست وجو كردم و متن انگليسى آن را خواندم بسيار متعجب شدم چرا كه كاملاً برعكس نوشته شده بود، اصل قضيه اين بوده كه بنياد تن تن از دست دالايى لاما جايزه گرفته است. فكر مى كنم در ترجمه اين متن سهل انگارى صورت گرفته است.

Saturday, July 1, 2006

بیتابی

ساعت پنج صبح
که خیابان را خواب گرفته
صدا می‌زند فرشته‌ای
آرام
کنار گوش تو که بیخواب غلت می‌زنی

بلند شو!
نگاه کن به خیابان که ساعت پنج صبح
خواب مرا می‌بیند

Thursday, June 22, 2006

عكسم را به روزنامه‌ها بدهيد
ببينند با من چه كرده‌است
معلوم شود قاتلم تلفن بوده
قضيه چندان عجيب نبوده
تلفن هار شده ناگاه
چند روز
هي زنگ نزده و يك‌دفعه
سيمش را پيچيده دور گردن من

او را بكشيد
بياندازيد زندان
يا توي خيابان
بگذاريد در باران بپوسد
مثل من كه در عكس روزنامه متلاشي مي‌شود
در انزواي خاطره
با پوست حس مي‌شود
غبار غليظي
از انزواي خاطره
بر پوست

کاج زمستانی

ديدي به آينه مي‌زني
به موي رنگ شده دستي مي‌كشي
و سرمای صورتت خوابم را می‌پراند

از در که بیایی همیشه همین اتفاق است که مرا روشن می‌کند

Sunday, June 18, 2006

تجربه فرود
برای انسان نه مثل پرنده است
بالی بوده یکوقت
پروازی وُ اوجی وُ ناگاه
ناگهان
فرود بیگاه