دور نیست
دور نیست
فرش آشنای اتاق من دور نیست
پنجره خاکستری
و ظرفهای نشسته آشپزخانه
و ماندههای غذا بر میز
دور نیست
آسمان که از یاد برده ما را
نگاه میکند از پنجره
دورنیست
نگاه تو از چشمهای من
و حرکتی که موهای آشفته را پرت میکند پشت گردن
دستی که در را باز میکند،
و میبندد
دور نیست
فرش آشنای اتاق من دور نیست
پنجره خاکستری
و ظرفهای نشسته آشپزخانه
و ماندههای غذا بر میز
دور نیست
آسمان که از یاد برده ما را
نگاه میکند از پنجره
دورنیست
نگاه تو از چشمهای من
و حرکتی که موهای آشفته را پرت میکند پشت گردن
دستی که در را باز میکند،
و میبندد